تورک گؤزه لی قاشقای قیزی

ائل اوبا اویماقلاریمیز     



جننت ائدن او شیراز'ی         تورک گؤزه لی قاشقای قیزی
سووروشدو مندن تبریز'ی     تورک گؤزه لی قاشقای قیزی

آدی مارال، اوزو مارال            سوزگون باخیش، درین خیال
یاناقدا خال، دوداقدا بال         تورک گؤزه لی قاشقای قیزی

باخ یئریشه، عیشوه، نازا           حئیران قالدیم خوش آوازا
سؤز قوشوردو خان آیواز'ا    تورک گؤزه لی قاشقای قیزی

قیرخ اوچو ده اؤتسه یاشیم            مارگونا دؤندو گؤز یاشم
باخ قوشا چایلی قارداشیم      تورک گؤزه لی قاشقای قیزی

بو گؤزه له وئره ن هانی                  سمرقند'ی، بوخارا'نی
«سئیید جلیل» وئره ر جانی   تورک گؤزه لی قاشقای قیزی 

سید جلیل حسینی.

 

مصاحبه با فرود گرگین پور

لطفا زندگی نامه خودتان را به طور مختصر شرح دهید.

در تخته خنج به دنیا امدم موسیقی را در ابتدا با نی لبک از ساربانهای ایل که شبانه کشیک میدادند یاد گرفتم. در11 سالگی به شیراز امدم سپس به یادگیری ویلن پرداختم. بعد از یادگیری ویلن در بر نامه های موسیقی رادیو اران فعالیت کردم. در سال 1342 به تهران رفتم و با نورعلی خان برومند اشنا شدم و تحت تعلیماتشان قرار گرفتم و ادامه این ساز را نزد شادروان بدیعی و اقای بهاری و اقای تجویدی دنبال کردم. در سال 1354 وارد دانشکده موسیقی شده و این رشته را به پایان رساندم  و به جمع اوری موسیقی قشقایی پرداختم. در رشته ادبیات موفق به اخذ لیسانس و از دانشکده موسیقی تهران با مدرک لیسانس فارغ التحصیل شدم. معمولا در تهران زندگی میکنم ولی در حال حاضر به خاطر کسالت عصبی  و برای استراحت به اباده امده ام.

ادامه مطلب ...

ایل چیراغی»


هِجرینگ خَزان اِددی بیزیم باغی

یولداش لار گونی بیلدیم زار اولور

کور اِددی فَـلَـک اِلـــینگ چیراغی

روشن اوزیـمـیز بیــلدیم تار اولور

ادامه مطلب ...

با تو سخن می گویم با تو که نمیدانی ما امده ایم تا...

ما امده ایم تا بشارت دهیم صداقت و سادگی را ما امده ایم تا یکرنگی و پاکی را به رخ عالمیان بکشیم ما امده ایم تا زیباترین طلوع خورشید در دشت ییلاق و قشلاق ما باشد  ما امده ایم تا بزرگان ریشه در نسل ما داشته باشند  ما امده ایم تا صفای ایل فقط مال ما باشد  ما امده ایم تا زیباترین فرهنگ شیرین ترین زبان از ان ما باشد  ما امده ایم تا گرمای اجاق گرمایی همیشگی باشد در رگهایمان  ما امده ایم تا سیه چادرها پناهمان باشند در این سطح سیمانی قرن ما امده ایم تا نشان دهیم که از نسل افتابیم از نسل مهربانی زلال و پاک   ما امده ایم تا زیباترین مخلوق خداوند باشیم   ما امده ایم تا در پس تمام سختی ها ماندن را بیاموزیم    ما امده ایم...                            اری ما امده ایم تا بمانیم تا همه بدانند قشقایی هستیم 

فرستنده :مریم برومند

تقدیم به روح بزرگ محمد بهمن بیگی که عاشقانه زیست تا عشق زنده بما

بزرگ بود و از از اهالی امروز بود و با تمام افق های باز نسبت داشت و لحن اب و زمین را چه خوب می فهمید.صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود .و پلک هاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد.و دست هاش هوای صاف سخاوت را ورق زد و مهربانی را به سمت ما کوچاند.به شکل خلوت خود بود و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را برای اینه تفسیر کرد .و او به شیوه باران پر از طراوت تکرار بود.و او به سبک درخت میان عافیت نور منتشر می شد.همیشه کودکی باد را صدا می کرد.همیشه رشته صحبت را به چفت اب گره می زد.برای ما یک شب سجود سبز محبت را چنان صریح ادا کرد که ما به عاطفه ی سطح خاک دست کشیدیم و مثل لهجه ی یک سطل اب تازه شدیم.و بارها دیدیم که با چقدر سبد برای چیدن یک خوشه ی بشارت رفت.ولی نشد که روبروی وضوح کبوتران بنشیند و رفت تا لب هیچ و پشت حوصله ی نورها دراز کشید و هیچ فکر نکرد که ما میان پریشانی تلفظ درها برای خوردن یک سیب چقدر تنها ماندیم.      روحش شاد و یادش همیشه گرامی باد. شاعر .سهراب سپهری 

فرستنده :مریم برومند