نامه ای به ایل

به نام خالق زیبایی ها
برای تو می نویسم ای دختر ایلیاتی...
ای اسوه ی نجابت...
ای گنجینه ی صداقت...
برای تو می نویسم که علی  رغم همه ی نداشته ها قلم بطلان بر مقوله های نشدن ها و نتوانستن ها کشیدی و نخواستی زنده به گوری باشی در گور زندگی...
برای تو می نویسم ای جوانمرد ایلیاتی...
برای تو که هنوز خون غیرت وتعصب مردانه ی مردان ایل در رگ هایت جاریست...
برای تو می نویسم ای قشقایی...

برای تو می نویسم که پستی ها و بلندی های بی شماری پشت سر نهادی ولی باز هم مظهر صبری و استقامت...
تویی که همواره به پاخاستی...ایستادی...قدبرافراشتی و حماسه ها افریدی...
تو که زندگی برایت زیبا بوده و سرشار از عشق وعاشقی...
من از طرف همه ی ترک زبانان بانگ برمی اورم و می گویم:
من به ایل وایلیاتی بودن...
به طبیعت سبز و همسفر طبیعت بودن...
به ییلاق و قشلاق رفتن ها...
به سیه چادرها...
به زبان شیرینم...
و باز هم به ایلمان افتخار می کنم.
می دانم...خوب می دانم که هر لحظه...هر ساعت...هر روز...افتخار بزرگ فرزند ایل بودن را با خود یدک می کشی.
پس تویی که همیشه ی روزگار اولین بودی...
سبزترین بودی...
بهترین بودی...
بهترین بمان...
ای همیشه بهار... 

فرستنده :آمنه رادسر

نظرات 2 + ارسال نظر
مجید نبوی شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:04 ب.ظ

سلام عالی بود واقعا دست بقلم شما خانم رادسر ستودنی.موفق باشید

مریم برومند دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:50 ب.ظ

سلام امنه عزیز دوست داشتم زودتر واست یه نظر بزارم و ازت تشکر کنم بخاطر مطالب زیبا و باارزشت و حس قشنگی که تو وجودته امیدوارم همیشه موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد