قره قاج من

X

تبلیغات در بلاگ اسکای

این روزها سرم خیلی شلوغه انجام دادن کارهای پایان نامه، کار در شرکت، حضور در نمایشگاهها و جشنواره ها، مسافرتهای پی در پی کاری همه و همه دست به دست هم دادند تا وبلاگ به روز نشود از این بابت پوزش می طلبم  

توی این هفته مسافرتی به تهران داشتم با قطار باورم نمی شد تا زمانیکه سوار قطار شدم بالاخره قطار شیراز هم راه افتاد اما چند کیلومتر بیشتر نرفته بود که قطار خراب شد و معطلی 

 یاد جمله ای از استاد بهمن بیگی افتادم:کشوری که راهش چنین و ابش چنان باید گذاشت و رفت تصمیم خودم را گرفتم گفتم برگردم شیراز استارتی برای ادامه تحصیل در خارج می زنم  

قطار با 4 ساعت تاخیر به تهران رسید فقط دقایق اخر به کارام رسیدم (اونهم با دویدنم تو خیابونهای تهران)  

برگشتم به یکی از اقوامم تو المان زنگ زدم آب سردی رویم ریخت خلاصه مطلب :نیا فلانی تصمیمم دوباره عوض شد به سراغ کتاب اگر قرق قاج نبود رفتم با خودم فکر می کردم قره قاج من چیست که دل کندن از ان سخت است: خانواده، ایل و تبارم، دوستانم و....