واقعه شوم ایل

کُرقوش شب سکوت و خلوت شبانه ام را به سختی در هم می شکند؛

مگر کدام واقعه ی تلخ در انتظار ایل من چشم به آینده ای تیره بسته و نشسته؟!!!ِ
اُلدوز ها چشمک می زنند,
آی زیر بُلوط ها پنهان شده,
دوباره صدای بایقوش بلند می شود,
قُرخو تمام وجودم را تسخیر می کند,
یاش چشمانم را در می نوردد,
گزلَرِم به دوردست ها خیره شده,
انگار که گون هم سلام می گوید,
انگار که گون از پشت کوهها سلام می گوید,
اما گون هم آفتاب شده,
مثل دیلیم که زبان شده,
مثل آنام که مادر شده,
دوباره یاش بر گونه هایم جاری میشود,
اورَگیم می گیرد,
اَللرِم می لرزد,
تیرگی و تاریکی وایان میشود,
هویِّتم از دست می رود,
و این همان واقعه ی شوم ایلم است...>>
 

فرستنده : فاطمه طهماسبی

نظرات 2 + ارسال نظر
مجید نبوی جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:30 ب.ظ

مجید نبوی جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:34 ب.ظ

سلام عالی بود.واقعا امدن لغات فارسی در زبانمان واقعه شوم برای ایل است.ممنون از شما خانم طهماسبی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد